نامه ای به بابایی
سلااااااااااااااااااااام سلام بابایی جونم ردیفی یانه دلم واست تنگیده ه ه ه شنیدم لاغر شدی انگار که غم دوری من بهت نساخته میدونم بابایی جونم دلت واسم تنگ شده واسه هر چی هم که تنگ نشده باشه واسه با کله رفتنام تومماغت تنگ شده بابا یی مامانمو برده بودم گردش ( آخه مرد شدم) اینم عکسمه بابا جونم میدونم که خیلی دوست داشتی پیشمون بودی و منو بغل میکردی و سوار تاب بازی میکردی و خودت هم کباب میخوردی (آخه همیشه گفتی تو ...